سرکوب و زندان دهه شصت چشم من را به رمانتیسیسم مبارزاتی مان باز کرد. مشی آگاهی بخش اصلا با کار مخفی معنا ندارد/ سحابی اندیشه چپ اقتصادی را در تجدید نظری استعلایی با نظریه توسعه گره زده بود/نگاه تک بعدی تغییر از پایین اینک در من به نگاه ترکیبی حرکت از بالا (اصلاحی) و از پایین (مدنی) تغییر کرده/هسته سخت اندیشه های نسل من یک جابجایی گفتمانی از نوعی نگاه «تضادی» (موسوم به مارکسی)، به سمت نگاه «وفاقی» (موسوم به پارسونزی)، کرده. برخی کاملا به نگاه وفاقی تغییر مکان داده اند (جریان «محافظه کار») و برخی تلاش در تلفیق این دو رویکرد داشته اند/امروزه بسیاری به سیاست دیگر صرفا از منظر «سیاست رهایی» نگاه نمی کنند بلکه متوجه «سیاست زندگی» نیز شده و تلاش برای ایجاد پیوند بین این دو نوع راهبرد دارند.
روزی از آن روزها که برای کاری بیرون از دفتر ایران فردا بودم، چند تماس ناشناس تحت عنوان «فدائیان اسلام (ناب محمدی مصطفی نواب)» که آن روزها بیانیه های تندشان در صبح امروز بازنشرشده و فضا را دوباره ملتهب کرده بود، با ادبیاتی واحد تهدید کرده بودند اگر مصاحبه هایم با رادیوهای بیگانه ادامه پیدا کند به قتل خواهم رسید. تا به دفتر برسم مهندس سحابی به وزارت کشور و نیروی انتظامی اطلاع داده بود. ماموری از نیروی انتظامی به دفتر مجله آمد و برخی باصطلاح آموزه های ایمنی را مطرح کرد ...
در ماه های بعد از جنایت، همه در حالت تعلیقی ابدی به سرمی بردند و بیمناک بودند که سرنوشت ما چه خواهد شد؟ در همین وانفسا بود که خبری به صورت درگوشی در کل بند پیچید. آقایان طرح دیگری برای تصفیه زندان دارند و می خواهند دوباره بازماندگان را غربال کنند و عده ای را باز اعدام و بقیه را آزاد کنند!/ روز موعود فرا رسید. زندانیان تک به تک نزد هیئتی جدید فرستاده شدند. سئوال هیئت روشن بود قرار است یک راهپیمایی در برابر دفتر سازمان ملل علیه گروهک ها انجام شود آیا در این راهپیمایی شرکت می کنی و علیه گروهکت شعار می دهی و پلاکارد دستت می گیری؟ فردی که این سئوال را با من در میان گذاشت برخوردی بسیار سرد و لحنی بسیار خشن و تهدیدآمیز داشت. پاسخم یک کلمه بود. آرام گفتم: «نه»! با فریاد و تشر گفت «شماها اصلاح ناپذیر هستید». به یکی از دوستانت که قبل از تو آمده بود و شالی به گردنش بسته بود هم گفتم که با همین شال آویزانت می کنیم. و با ناراحتی و خشم گفت بیرون بروم.
رضا علیجانی در سال ۱۳۴۱ در یک خانواده متوسط و مذهبی در قزوین به دنیا آمد. وی، در حالی که در طول دوران تحصیل از شاگردان ممتاز محسوب میشد، از سال سوم ابتدایی مطالعات غیردرسیاش را با عضویت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نیز شرکت در جلسات مذهبی (قرآن، کتابخوانی و...) آغاز کرد.
در اوان نوجوانی با آثار دکتر علی شریعتی آشنا شد و از آن پس تحت تأثیر آراء و افکار وی قرار گرفت. فضای فرهنگی ـ مذهبی ـ سیاسی خویشان و آشنایان نیز باعث جذب او به فعالیتهای سیاسی گردید. این فعالیتها با شرکت در جلسات فکری ـ سیاسی و پخش جزوات و اعلامیههای سیاسی در ارتباط با برخی گروههای سیاسی (محلی و کشوری)، تشدید شد. همین امر باعث دستگیری و بازداشت موقت وی (همراه با دو نفر دیگر) در سال ۵۷ توسط شهربانی قم به جرم حمل یک ساک اعلامیههای سیاسی در آن شهر گردید.
علیجانی پس از انقلاب نیز به فعالیت فکری ـ سیاسی خود، بهویژه در رابطه با گروه پیشتازان (که یک گروه شهری الهامگرفته از افکار دکتر شریعتی و منتقد قدرت مستقر پس از انقلاب بود)، ادامه داد. همکاری وی با پیشتازان، با مشارکت در تهیه مطالب نشریات و جزوات، کلاسهای بحث فرهنگی بهویژه در رابطه با آثار دکتر شریعتی، تدریس عربی و...؛ روزافزون شد و به تدریج نقش فعالتری در شاخه ایدئولوژی گروه مذکور ایفا کرد.
وی همزمان با حوادث آغازین سال ۶۰ از قزوین خارج شد و با مراجعه مأموران کمیته برای دستگیریاش، از آن پس زندگی نیمهپنهانی خود را در تهران آغاز نمود (وی در سال ۶۲ یک بازداشت اتفاقی و کوتاهزمان را تجربه کرد). علیجانی در این دوران، به طور تماموقت با گروه جانشین پیشتازان، یعنی موحدین انقلابی، که فعالیت گستردهتری داشت، در حوزههای مختلف (انتشاراتی و آموزشی، به ویژه شاخه ایدئولوژی جریان مزبور) همکاری داشت.
پس از دستگیری گسترده فعالان این گروه در سال ۱۳۶۴، وی زندگی تماماً مخفی خود را آغاز کرد و همراه برخی از دوستاناش (مانند تقی رحمانی و...) به تداوم حرکت تشکل مزبور همت گماشت. این حرکت با دستگیری فعالان این جریان در سال ۶۵ به پایان رسید. علیجانی نیز در این برخورد دستگیر شد و پس از بازجویی در بازداشتگاه کمیته مشترک به زندان اوین فرستاده شد. وی پس از حدود چهار سال از زندان آزاد گردید. علیجانی از آن پس با انتخاب زندگی و مشی علنی، وارد مرحله جدیدی از زندگیاش شد.
او در این دوره به همکاری، ارسال مقاله و...، در رابطه با کتابهای ویژهنامه سالگرد دکتر شریعتی (میعاد با علی) و مجلات و نشریات (همچون ایران فردا، فرهنگ توسعه و...) پرداخت. وی پس از مدتی، به دعوت آقای یوسفی اشکوری، عضو سرویس نظر و اندیشه مجله ایران فردا و سپس دبیر این سرویس و آنگاه دبیر تحریریه مجله ایران فردا گردید.
علیجانی از سال ۷۶ به بعد، سردبیری مجله ایران فردا را بر عهده داشت. این مجله به تدریج از دوماهنامه به ماهنامه و دوهفتهنامه تبدیل گردید. وی در این مدت به نگارش مقالات فکری، فرهنگی، و سیاسی در ایران فردا و دیگر نشریات ادامه داد. او در سال ۱۳۷۵، با همفکری تقی رحمانی، پیشنهاد تأسیس دفتر پژوهشهای فرهنگی دکتر شریعتی را با آقای یوسفی اشکوری که خود نیز چنین هدفی را در نظر داشت، در میان نهاد. آنگاه وی نیز همراه با عدهای از روشنفکران مذهبی متأثر از شریعتی جزء مؤسسین دفتر پژوهشهای دکتر شریعتی قرار گرفت و در پیشبرد فعالیتهای آن مشارکت نمود.
علیجانی در این مدت به تشکیل کلاسهای "شریعتیشناسی" در دفتر پژوهشها پرداخت. (این کلاسها پس از تشکیل بیش از چهل جلسه با دستگیری وی در سال ۷۹ ناتمام ماند). محصول این کلاسها ۲۲ جزوه شریعتیشناسی بود که توسط دفتر پژوهشها منتشر گردید و سپس برخی از آنها به صورت کتاب چاپ شد. علیجانی در نیمه دوم دهه هفتاد یکی از فعالان مجموعه نیروهای ملی ـ مذهبی بوده است.
وی در این مدت در فعالیتهای مختلف این جریان در تهران، شهرستانها، دانشگاهها و... مشارکت داشت و در تهیه بیانیههای این جریان نیز ایفای نقش مینمود. (در اثر برخی مقالات و مصاحبههای رادیویی، بازماندگان باند سعید امامی در سال ۱۳۷۸، در امتداد قتلهای زنجیرهای، وی را تهدید به قتل کردند). او در این مدت به همراه برخی دوستان دیگرش (هدی صابر،تقی رحمانی و...) یکی از فراکسیونهای فعال درونی جریان ملی ـ مذهبی را تشکیل میدادند، که ارتباط نزدیکی با محافل دانشجویی و شهرستانی داشت. این فراکسیون علاوه بر تحلیل و فعالیتهای سیاسی، به تحلیل و فعالیتهای فرهنگی و تئوریک نیز اهتمام میورزید.
پس از دستگیری مهندس سحابی و هدی صابر، علیجانی نیز در سال ۷۹ بازداشت شد. بخش عمدهای از این بازداشت یک ساله به مدت شش ماه و نیم در زندان انفرادی گذشت. وی در انفرادی یک کار پژوهشی روی قرآن، تنها کتابی که همراه مفاتیح در آنجا وجود داشت، آغاز کرد. (نتیجه این پژوهش پس از آزادی از زندان به صورت کتابچهای تحت عنوان "متن، اثر، سند" در سطح محدودی بین دوستان و صاحب نظران منتشر گردید).
در سال ۱۳۸۰ سازمان گزارشگران بدون مرز علیجانی را، که در سال گذشته نیز از نامزدهای روزنامهنگار برگزیده سال جهان بود، به این عنوان برگزید. علیجانی پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۸۰ به فعالیتهای فکری و فرهنگی خود با تشکیل جلسات ادواری در خانهها، به علت پلمپ شدن دفتر پژوهشهای فرهنگی دکتر شریعتی توسط دادگاه انقلاب، ادامه داد.
محصول این جلسات به صورت جزوه و کتاب منتشر شد. وی در این دوران نیز فعالیتهای سیاسی خود را در ارتباط با جریان ملی ـ مذهبی ادامه داد. و در همین فاصله همراه با دوستان دیگرش، به همکاری آموزشی فکری ـ سیاسی نزدیکتری با جمعی از دانشجویان و جوانان پرداخت. در سال ۱۳۸۲ وی و دیگر دوستاناش مجدداً بازداشت گردیدند.
علیجانی در مدت بازداشتش که این بار دو سال طول کشید، طرح پژوهشیاش درباره قرآن را به دیگر متون مقدس (ریگودا، اوپانیشادها، اوستا، عهد قدیم و عهد جدید) گسترش داد. وی محصول فکری آخرین زندان هایش را نگاه «تاریخی ـ الهامی» به متون مقدس می داند که از ورای درک و دریافت «دوصدایی بودن متون مقدس» برای انسان جدید، بدان باور رسیده است.
پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۸۴، وی به فعالیت فکری نواندیشانه مذهبی، در کنار دیگر دوستان و همفکراناش در چارچوب دفتر پژوهشهای فرهنگی دکتر شریعتی که تجدید حیات و حرکت کرد، ادامه داد. همچنین در حوزه فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی نیز به همراهی با جریان ملی ـ مذهبی پرداخت. اما پرونده اول وی در رابطه با فعالیتهای سیاسی با جریان ملی ـ مذهبی در دادگاه انقلاب با محکومیت اولیه شش سال هنوز مفتوح بود.
علیجانی در این دوران سلسله کلاسهای زن در متون مقدس (به عنوان یکی از محورهایی که وی در رابطه با این متون در زندان آخرش به مطالعه و پژوهش پرداخته بود) را در سالن کتابخانه حسینیه ارشاد برگزار کرد. محصول این کلاس ها 21 جزوه زن در متون مقدس بود که برخی از آن ها بعدا به صورت کتاب نیز منتشر گردید.
در دوران انتخابات ریاست جمهوری سال 1388؛ علیجانی به موازات همکاری با شورای فعالان ملی-مذهبی به همراه عده ای دیگر در پیگیری رویکرد «مطالبه محور» با انتخابات پیش روی فعالیت نمود و در تهیه بیانیه های آن مشارکت داشت.
علیجانی در دوران پس از آخرین زندان مدت دارش؛ علاوه بر کلاس های زن در متون مقدس با عده ای از نواندیشان دینی جلساتی ادواری برای بحث و گفت و گو در باره مهم ترین مسائل فرهنگی داشت. عده زیادی از اعضای آن جلسه هم اکنون در مهاجرت در خارج از کشور به سر می برند.
یک روز پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 و با سرآغاز جنبش سبز، علیجانی بازداشت کوتاه مدتی را تجربه نمود. پس از آن نیز علاوه بر مشارکت در حرکت اعتراضی جنبش سبز، به همراه جریان ملی- مذهبی به فعالیت هایش ادامه داد؛ فعالیت هایی که هر روز مجال آن تنگ تر و تنگ تر می شد. در همین دوران بحث لزوم فعال شدن جریان ملی- مذهبی در خارج از کشور و شنیده شدن صدای آنان در زمانی که در داخل دیگر امکان فعالیت علنی زیادی برای آن ها باقی نمانده است در طیف نزدیک به مهندس سحابی مورد بحث و تاکید قرار گرفت. مهندس سحابی این امر را «مهاجرت»ی که در منابع دینی مورد توجه قرار گرفته تلقی می نمود.
و بالاخره در اواخر سال 89 با بازداشت هدی صابر وی در معرض بازداشت جدیدی قرار گرفت. بدین ترتیب علیجانی پس از چند روز زندگی مخفی در نخستین روزهای سال 90 از مرزهای غربی از کشور خارج شد و پس از اقامت کوتاهی در کردستان عراق عازم فرانسه گردید. وی از تابستان 90 مقیم شهر پاریس در فرانسه گردیده و فعالیت های سیاسی و فکری اش را در خارج از کشور از جمله با مشارکت در تجدید سازمان سایت ملی- مذهبی و همکاری فعال با آن به مدت دو سال و نیز مشارکت در تشکیل کنشگران ملی- مذهبی خارج از کشور ادامه داده است.