19 اسفند شاهد تجمع اعتراضی معلمان بودیم که گستره جغرافیایی اش بی سابقه بود/ در فضای سیاسی شاهد اشاراتی به اهمیت جامعه مدنی هستیم. اما این توجه نباید در حد حرف باقی بماند. انعکاس البته ریاکارانه خبر تجمع معلمان در رسانه های جریان افراطی (علیرغم آنکه پشت صحنه سرکوب اکثر کنش های مدنی همین جریان است) و کم توجهی رسانه های جریان مقابل، تکرار آسیبی است که در جنبش دموکراسی خواهی در ایران به علت غلبه گفتمان لیبرالی و فاصله اش با گفتمان سوسیال – دموکراسی، وجود دارد/ تجمعات معلمان باید دیده شود. آنها با مدنی ترین شکل خواسته های شان را تکرار می کنند. آیا گوش شنوایی هست؟ معلمان قابل گفت و گو هستند نه بازداشت و سرکوب.
(تصویر دیدار هاشمی با خانواده زندانیان سیاسی پس از خرداد 88 را نشان می دهد)/ خبر مرگ هاشمی غافلگیر کننده بود. اولین چیزی که به ذهنت میرسد این است که حیف! چه نقش ها که می توانست ایفا کند و چه اسرار که با خود برد. آیا مرگ ناگهانی اش هم بخشی از این اسرارخواهد بود؟
هاشمی «عصاره» زشت و زیبای کلیت جمهوری اسلامی بود: تجدید نظر مستمر اما با یک سئانس تاخیر(تاخیری با هزینه های گزاف)؛ ترجیح مصلحت نظام بر مصلحت مردم و ایران؛ سیاست ورزی پشت صحنه و سکوت وعقب نشینی های گهگاهی و ناگهانی وقتی توازن قوا را به نفع خود نمی بیند...
تک جملات لابلای این نوع مصاحبه ها کمکی ولو اندک است برای «حدس» نقاط ابهام مهمی که در رابطه با تابستان شصت و هفت وجود دارد. امیدوارم روزی وزیر اطلاعات وقت و عناصرمهم وزارت اطلاعات؛ دست اندرکاران دادستانی و بالاخره دولتمردان معتمد آقای خمینی و نزدیک به بیت و سیداحمد خمینی که قطعا در تصمیمات مهم؛ اگر نگوییم همراه طراحان این نقشه، حداقل مشاور آقای خمینی بوده اند؛ لب به سخن بگشایند و همه از جمله خانواده های قربانیان به حقیقت ماجرا پی ببرند و «حفظ حافظه، مانع تکرار فاجعه شود.»
گفتگوی زیتون با رضا علیجانی؛ انتخاباتی با شعار«صرفه جویی برای حکومت؛ رفاه برای ملت»!//در این شعار دیگر مسئله فساد؛ اختلاس یا کلاهبرداری نیست. حیف و میل منابع عمومی با تصمیمات سیاسی حاکمیت است/ شعارهایی از جنس «اگر چرخ سانتریفیوژها می چرخند، چرخ اقتصاد هم باید بچرخد» میتوانند در جذب افکار عمومی موفق شوند. این نوع شعارها در حوزههای «مرزی» است یعنی سرمرز خط سرخ های حکومت که در آن دوره پرونده هسته ای بود. این بار میتواند حیف و میل وسیع و غیرشفاف منابع ملی ایران در منطقه و به خصوص سوریه را هدف قرار دهد. موضوع این است که ملت ایران «پولی برای خرج کردن» در سوریه و دیگر جاها ندارد. منطق معروف «چراغی که به خانه رواست؛ به مسجد حرام است»...
وقتی این هسته سخت قدرتمند امنیتی و اقتصادی شدت عمل نشان می دهد در واقع دنبال دو هدف است: یکی دفاع از بقای خودش و دوم استمرار شیوه اش برای حفظ نظام. به عبارت روشن تر این هسته سخت و اتاق توطئه علیه هر گونه اصلاح و تعدیل و اعتدالی در قدرت مستقر وقتی کشتار می کند در 67 و یا قتل های زنجیره ای راه می اندازد در دهه 70 و یا سرکوب می کند در جنبش سبز و یا اینک هر گونه گوشه چشمی به پرونده های گذشته سرکوب و کشتارش و یا پرونده های اقتصادی اش را با شدیدترین عکس العمل پاسخ می دهد تنها به فکر ترساندن و ارعاب نیست بلکه حرکتش عکس العملی در دفاع از خودش است. خود خودش. صیانت از ذات!
روزی از آن روزها که برای کاری بیرون از دفتر ایران فردا بودم، چند تماس ناشناس تحت عنوان «فدائیان اسلام (ناب محمدی مصطفی نواب)» که آن روزها بیانیه های تندشان در صبح امروز بازنشرشده و فضا را دوباره ملتهب کرده بود، با ادبیاتی واحد تهدید کرده بودند اگر مصاحبه هایم با رادیوهای بیگانه ادامه پیدا کند به قتل خواهم رسید. تا به دفتر برسم مهندس سحابی به وزارت کشور و نیروی انتظامی اطلاع داده بود. ماموری از نیروی انتظامی به دفتر مجله آمد و برخی باصطلاح آموزه های ایمنی را مطرح کرد ...