تئورى استقلال در طرح و حركت متين و عميق خويش در جوامع جهان سومى بايد به مسائل بنيادى ملى اين جوامع بپردازد و يكى از اين بنيادها تعيین جايگاه خردگرايى و آزادى در تئورى خويش مى باشد. اين نقش نبايد به شكل يك رگه، بلكه مى بايست به شكل يك چارچوب و زاويه نگرش در تحليل ابعاد مختلف اين تئورى در بيايد و به وجه مغلوبى در مجموعه اضلاع اين تئورى مبدل نگردد.