زمزمه خطر سوریه شدن نه زیر گوش حکومت بلکه زیرگوش مردم معترض همراه با سیاستی بی رمق و بی اثر و در برخی موارد شرم آور؛ مشارکت در القای چیزی جز «توهم ترس» در روان مردمی نیست که از قضا می توانستند (و می توانند) به شکستن بن بست سیاسی و شیوه پای در گل مانده اعتدالی- اصلاحی (به دلیل محافظه کاری کنونی روحانی و مهم تر از آن سرسختی و تصلب راس بیت قدرت)، یاری رسانند. هراس قدرت متصلب از مردم به نفع اصلاح طلبان بوده و هست. تبدیل کردن فرصت به یک تهدید همچون این دستور است:«باید ببازی!»
تحول خواهان جامعه گرا اینک از حضور مردم به خصوص اقشار نابرخورداری که توسط بخش مهمی از سیاسیون و روشنفکران نادیده گرفته می شدند، در صحنه سیاست استقبال می کنند. آنها می توانند بسیاری از بن بست ها را بشکنند و تاثیری ماندگار باقی بگذارند. صحنه سیاست در ایران با پر شدن این جای خالی تازه دارد کامل می شود.
مردم وقتی هم عصبانی و هم مایوس (از بیت قدرت، دولت، اصلاح طلبان، فعالان سیاسی و مدنی) می شوند خود به فکرمی افتند صدای شان را بلند کنند/ مردم بن بست شکن اندِ؛ بن بست اصلاح از بالای کم رمق و حرکت مدنی چشم بسته بر فقر از پایین. به نفع ملک و ملت خواهد بود اگر صدای شان به خصوص راس قدرت شنیده شود/ اما چه بد می شود اگر مردم، دست به «خشونت» بزنند. آنگاه خواب آشفته نظامیان تعبیر خواهد شد/ چه بد می شود که برخی کنارگود نشستگان وزنه های سنگین تر از توان مردم بردوش شان بگذارند و به رجزخوانی های بی پشتوانه دست بزنند.
همانگونه که «عاملان» قتل های زنجیره ای زیر شکنجه قرارگرفتند تا «به فرموده» اسرائیلی بودن شان را «بالا بیاورند»؛ تاریخ نیز در به اصطلاح «مستند قائم مقام» مورد شکنجه قرار گرفته تا «بیرون بریزد» که آیت الله منتظری همان گونه که «فرموده شده» فردی «ساده لوح» است که به گفته رهبربنیانگذار «طعم تلخ خیانت برادران» را به ایشان چشانده است!/ فیلم با دریدگی تمام این دروغ شاخدار را مطرح می کند که «همه این زندانیان به علت قیام مسلحانه علیه نظام اسلامی حکم اعدام داشته اند. اما نظام به اینها «ارفاق» کرده بود تا ببیند آیا توبه می کنند یا نه». بعد این جمله محیر العقول را می آورد که «اگر این زندانیان حکم داشتند معنایش این نبوده که حکمشان اعدام نبوده است!!»
در برخورد با مسائل بین المللی (مانند رابطه ایران و آمریکا، حضور ایران در سوریه و...)، شاهد تحلیل های متفاوتی هستیم که در زیرانبوهی از اطلاعات گیج می شویم و سرمنشا اختلاف را گم می کنیم. در ورای این تحلیل ها نوعی اختلاف مبانی بین دو نگاه «چپ سنتی» و رویکرد «ملی» وجود دارد/ مهندس سحابی را شاید بتوان نمونه ای از حرکت از یک نگاه سنتی چپ به نگاهی نو در عرصه تحلیل مسائل سیاسی-اقتصادی جهانی دانست. وی چپ دموکرات توسعه گرا و برنامه محور بود/ سحابی در گذر زمان، نگاهی «ملی»تر پیدا کرد و به خصوص در دهه آخر عمر خویش منتقد جدی نگاه چپ سنتی به مسائل جهانی، حتی در مقایسه نقش مخرب آمریکا و روسیه در ایران کنونی، بود.