دو درس و تاثیری که می توان از برخاستن از رویای هسته ای انتظار داشت این است:
الف- به اقتصاد نمی توان فرمان داد! میدان اقتصاد؛ میدان سیاست نیست که بتوان به آن فرمان داد. اقتصاد ولایت پذیرنیست! اقتصاد حکم حکومتی نمی پذیرد. اقتصاد را نمی توان در خیابات سرکوب کرد و یا به حبس کشید و به سلول انفرادی انداخت. اقتصاد قواعد خاص خودش را دارد.
ب- نمی توان تناسب قوای بین المللی را نادیده گرفت! عرصه بین المللی عرصه داخلی نیست که بتوان با سلاح تزویر مذهبی و یا با توپ و تشر و سرکوب و ارعاب آن را منکوب و مرعوب کرد و یا به پشتوانه در آمدهای نفتی قوه قضائیه و قدرت خفیه و خوفیه و قهریه و رسانه بی حیا و وقیح ملی به استخدام قدرت بی حد و حصر در آورد. عرصه بین الملل قواعد و مناسبات سخت خود را دارد.
قدرت مسلط بر ایران؛ به خصوص راس هرم سیاسی، با مذاکرات هسته ای بیشتر به دنبال حل مشکلات اقتصادی بارفع تحریم هاست. هر چند گفته شده این مذاکرات آزمونی برای مذاکره با آمریکایی ها در دیگر مسائل است؛ اما مجموعه عناصر و عوامل در کنار یکدیگر نشان می دهد آنها نیازمندند که نوعی منازعه خفیف با آمریکا را در گفتمان مشروعیت بخش قدرت مستقر در ایران هم چنان و همواره حفظ کنند.
دوران تغییر رهبر جمهوری اسلامی، «مهم ترین فرصت برای بزرگترین رفرم» در جمهوری اسلامی است. نباید این فرصت تاریخی را از دست داد. مخصوصا برای کسانی که به تغییر و اصلاح در حد رئیس جمهور و حتی چند نماینده مجلس بها می دهند، اصلاح جایگاه و شخص و رفتار «رهبر» با قدرتی چندین برابر رئیس جمهور و مجلس و طول مدتی بسیار بیشتر امری خطیرتر و استراتژیک تر است؛ هر چند ممکن است بسیاری از نیروهای تحول خواه و حتی اصلاح طلب به لحاظ فکری؛ اعتقادی به این اصل فقهی و سیاسی نداشته و آن را به لحاظ مذهبی «شرک» و به لحاظ سیاسی ضددموکراسی و ضدملی بدانند.
نکته مهم قابل ذکر در مورد هر فرد که برخی می توانند غیرمسئولانه آنها را جاسوس یا حقوق بگیر و عامل اسرائیل یا آمریکا یا اطلاعات ایران بدانند این است که باید به مجموعه مواضع فرد در کنار هم توجه کرد و حتی با قابل نقد دانستن بخشی از مواضع یک فرد اما با کنار هم قرار دادن آن با دیگر مواضع وی برخورد منصفانه و جامعی با وی داشت و بی مهابا و با خشم وعصبانیت وی را عامل اسرائیل و آمریکا یا اطلاعات ایران ندانست. ضمن آن که اساسا نقد و آسیب شناسی با برخورد براندازانه و فحاشی و تخریب شخصیت و توهین به افراد مرز روشن وساده و آشکاری دارد. به خصوص وقتی افراد مورد نقد از سوهای مختلف ماجرا؛ چهره های شناخته شده و مورد احترام عده کم یا زیادی حداقل در حوزه فعالیت خود (اعم از حوزه سیاست و فعالیت مدنی و حقوق بشری و رسانه ای و...) باشند.