یک بار شاید در میانه سال ۱۳۷۸ در ستون «آن سوی خبر» مجله ایران فردا که اخبار گوناگونی به سبک شنیدهها و دیدهها منتشر میشد، خبری فرهنگی منتشر شده بود. در آنجا خبر از انتشار مقالهای از آقای بهاءالدین خرمشاهی قرآنپژوه پرسابقه داده شده بود که در یکی از شمارههای مجله بینات که در قم منتشر میشد درباره «تاثیرات فرهنگ زمانه در قرآن کریم» بحث کرده بود که بعد با نقد و انتقادات پرحرارتی در شمارههای بعدی مجله همراه شده بود.
در متن خبر گویا تعابیری وجود داشت که این تصور را به وجود میآورد که اولین بار است که در فضای فرهنگی ما چنین موضوع و موضعی مطرح میشود.
در همان روزها یکی از آشنایان با آرای دکتر پیمان به صورت گله و جمله معترضه این نکته را مطرح کرد که این نکته را بیش از بیست سال پیش دکتر پیمان به صورت کامل تر و عمیقتری مطرح کرده است و تعابیر آن خبر در رابطه با پیشگامی آقای خرمشاهی صحیح نیست.
نگارنده تا آن هنگام اطلاعی در این باره نداشتم و مکتوبی در این باره ندیده بودم ولی در گفت و گو با خود دکتر پیمان متوجه صحت موضوع شده و بحث و گفت و گویی در باره آرای ایشان در این باب داشتیم...
حبیبالله پیمان متولد ۱۳ دی ماه ۱۳۱۴ است و در دی ماه امسال به مرز هشتاد سالگی رسیده است. در فضای سیاسی و فرهنگی ما متأسفانه واژه «عبور» و «پایان» رایجتر و مقدستر از واژه «میراث» و «انباشت» و «تداوم» است.
گفت و گو درباره میراث و کارنامه فرهنگی و سیاسی پرفراز و فرود این عزیز بزرگ و شرح و بسط آن نیازمند مجال بیشتری است.ای کاش قبل از هر کس خود ایشان به این تحلیل و ارزیابی بپردازند.
اما تقدیر و پاسداشت فعالیتهای پیرپرسابقهای که بیش از ۶۰ سال در این مملکت تلاش کرده است و بسیاری او را معلم و الهامبخش میرحسین موسوی میدانند و سرای همیشه باز او به سوی جوانان این سرزمین محنتزده محل ساخت و رویش سروهای زیادی بوده است، بر همهمان، هم برای ثبت دقیق حافظه تاریخی و هم به لحاظ اخلاقی، واجب است. زیرزمین خانه دکتر پیمان و همسر همراهاش خانم مینو مرتاضی زادگاه نیروهای کیفی زیادی در جامعه ما بوده است. نیروهایی که بعضا همچنان در این خانه پدری/مادری ماندهاند و برخی که بیرون زدهاند ولی هم چنان احترام زادگاه خویش و زحمتکشاناش را پاس داشته و میدارند. دوستان و عزیزانی همچون شهید هدی صابر، مرحوم وحید میرزاده، سعید مدنی، مسعود پدرام، علیرضا رجایی، سعید درودی، علیرضا ساریخانی، حمید احراری، مرتضی کاظمیان، عبدالرضا تاجیک، امیرخسرو دلیرثانی و بسیاری دیگر که ذکر یادشان به درازا میکشد و یا ممکن است چندان رضایتی از ذکر نامشان نداشته باشند.
شاید بسیاری ندانند که نسرین ستوده و رضا خندان (و عیسی خندان) از همین سرسرا بالیده و برخاستهاند.
...در حال در گفت و گو با دکتر پیمان دریافتم که ایشان در نیمه اول دهه ۶۰ طی مباحثی بازتاب فرهنگ و مناسبات زمانه در قرآن کریم در حوزههای مختلف را به دقت مشاهده و طرح و تبیین کردهاند. شرح و طرح این موضوع در آن دوران خود ایدهای نو و گامی تازه در مسیر نواندیشی دینی بوده است. به علاوه آن که ایشان علاوه بر مشاهده و درک و فهم این مسئله در قرآن کریم، سعی در تبیین و علتیابی آن کرده و همین جا سکوی پرشی به سوی تکوین نظریهای درباره وحی شده است. طبق این نظر معانی قرآنی نازل شده از سوی شعور الهی و وحی بوده اما الفاظ آن ساخته ذهن و شعور رسول و برخاسته از فرهنگ و مناسبات زمانه اوست.
بر این اساس میتوان گفت در میان نواندیشان دینی ایرانی تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد نخستین گامها و اولین آراء در تبیین نواندیشانه پدیده وحی از سوی دکتر پیمان برداشته و طرح شده است. خود ایشان این نظر را به تدریج بسط و عمق بخشیده و بالاخره در دوران اخیر در کتابی تحت عنوان «وحی؛ دانش رهاییبخش» منتشر شده است.
طبق این کتاب «وحی به پیامبران پدیدهای الهی – بشری و بیانگر مواجهه و تعامل خلاق میان شعور الهی و شعور خودآگاه آدمی است. وحی پاسخی است به بحرانهای هستی شناختی آدمیان در ادواری که راههای خروج مسدود و انسانها خود را در بن بست گرفتار می بینند و عجز اندیشههای مسلط بر دوران از هدایت و رهایی انسان ثابت شده است. فرآیند وحی شامل سه مرحله اصلی تجربه وحیانی، شکل گیری معرفت وحیانی و بیان این معرفت در قالب کلام بشری است. در مرحله نخست معانی وحیانی از منشا شعور الهی در پاسخ به پرسشهای انسان در قالب اشارات (کلام الهی) در برابر شعور پیامبر ظاهر میشود و او می کوشد تا آنها را فهم کند. در مرحله دوم پیامبر فهم خود را از آن اشارات (کلام الهی) طی یک فرایند آفرینشی و الهامی در قالب زبان بشری متعین می کند و بدین تریتب کلام قرآنی پدید می آید. مضمون اصلی آموزههای وحیانی کمک به رهایی انسانها از همه قیود و وابستگی ها، تحقق آزادی، استقلال و فردانیت فرد و ترغیب به اندیشیدن و رساندن آنان به خودآگاهی و قرار دادن در یک رابطه مهر آمیز، برابر، انسانی، همدلانه و عقلانی با یکدیگر است. وحی مروج نوعی عقلانیت انتقادی معطوف به هر دو وجه توصیفی و هنجاری واقعیت است ».
دکتر پیمان در تدقیقی دقیقتر اضلاع و ابعاد کلام قرآنی معتقد است: «کلام قرآنی دست کم از سه بخش ۱- آموزههای وحیانی (دین) ۲- معرفتهای کمک آموزشی اخذ شده از تاریخ و فرهنگ قوم و ۳- برخی و احکام و مقررات شریعت تشکیل شده است».
دکتر پیمان در امتداد همین زنجیره مباحث که طرح آن امری مهم و اساسی است؛ بحث از بازتاب فرهنگ و مناسبات زمانه در قرآن کریم در حلقه اول بحثاش را به تبیین وحی در حلقه دوم بحث پیوند میزند و از آنجا مجددا در حلقه سوم به متن مقدس برمیگردد و نظریه تفکیک دین از شریعت را مطرح میکند.
بر اساس این رویکرد مطالب «کمک آموزشی» که عمدتا تمثیلهای پیامبر در قرآن با استفاده از فرهنگ و دانش و مناسبات اقتصادی، سیاسی، حقوقی و ... عصر خود به علاوه احکام و مقررات اجتماعی و حقوقی و اقتصادی است که پیامبر برای تحقق آرمانها و ایدههای رهاییبخش خویش در ظرف و ظرفیت عصر و زمانه خویش مقرر کرده است؛ «شریعت» را تشکیل میدهند و آموزههای اساسی هستیشناسی، انسانشناسی و جهتگیری سیاسی و اجتماعی و اقتصادی رهاییبخش قرآن تشکیلدهنده «دین» هستند. بر این اساس دین ثابت است ولی شریعت عصری و مکانی – زمانی بوده و متغیر است.
آغاز بحث درباره وحی و تبیین آن از مبحث بازتاب فرهنگ و مناسبات زمانه در قرآن کریم؛ روش و «استراتژی فرهنگی» درستتر، منطقیتر و موفقتری است تا پرش بیمقدمه به تبیین وحی که بعدا از سوی برخی دیگر از بزرگان روشنفکری دینی صورت گرفت. در نوع اول متفکر صاحب نظر مخاطب خود را ابتدا درگیر بحثی درون متنی(قرآنی) میکند تا با غور و دقت در آن به نیاز به مسئله تبیین وحی برسد والا از نظر او ممکن است تبیین وحی بحثی غیرضروری و حتی مسئلهساز جلوه کند. فقدان استراتژی فرهنگی «مخاطب محور» و توجه صرف برخی متفکران صاحبنظر به دغدغههای فکری و سیر و سلوکهای نظری فردی خود – و نه مخاطبانشان – باعث پیدایش این نقیصه در ارتباط بین آنها و مخاطبانشان گردید. و این عرصه و این مرحله از افکارشان کمتر از آرای قبلیشان مورد اقبال مخاطبان قرار گرفت و توانست نقشآفرینی کند.
در هر حال هم چنان به نظر میرسد نواندیشی دینی ذهن محور (و نه در پیوند دیالکتیکی با مسائل عینی اجتماعی و سیر و سلوک و «مرحله فکری» مخاطبان خود) به ویژه در سالهای پس از انقلاب از ضعف فقدان «استراتژی فرهنگی» و پرش و جهش از مراحل طبیعی رنج میبرد (در کنار اثرگذاریها و موفقیتهای بسیار دیگر). این مسئلهای است که مستقلا باید بدان پرداخت.
هم چنین سیر اندیشه فرهنگی – دینی دکتر پیمان همیشه حاوی و حامل نوعی جهتگیری سیاسی – اقتصادی نیز بوده است. دکتر پیمان با تأسی از محمد نخشب همواره نوعی دلبستگی عدالت خواهانه و سوسیالیستی داشته و اندیشه خود را نشأت گرفته از تبار خداپرستان سوسیالیست میداند. در فراز و نشیب روزگار این اندیشه صیقل خورده و با اصلاح و تکاملهایی به یک اندیشه روشنتر و مدونتری رسیده است. این سیری است که در باره هر متفکر دیگری از دوران پیشاانقلاب و پیشاجمهوری اسلامی تا مرحله پساجمهوری اسلامی میتوان پی گرفت. آرای دکتر پیمان نیز در این سیر طولانی فراز و فرودهایی را طی کرده است که بحث دیگری میطلبد. اما این سیر مستمر از سوی این اندیشه ورز و فعال سیاسی خستگیناپذیری دنبال و پیگیری شده و نهایتا به کتاب «فراخوان جاودانه به آزادی» رسیده است. در این جا دکتر پیمان آرای کمالیافته خود را با مخاطباناش در میان میگذارد. آرایی که او را به یکی از منابع سوسیال – دموکراسی ایرانی در امتداد جریان چپ مذهبی تبدیل میکند.
نگارنده هر چند خود از آبشخور و بستر دیگری آمده است، اما به پاس بیش از شش دهه تلاش مداوم این پیر پیگیر و پرمحصول؛ از نسلی پس از این عزیز؛ برایش آرزوی طول عمر و سلامتی و سربلندی و تولید آرای تازه در امتدادی تکامل یافته در کوران تجربه سی سال اخیر میکند. و از یاد نمیبرد که در دکتر پیمان و دیگر هم پیمانهای دوران ما تنها تولید نظر و اندیشه نیست که قابل تقدیر است، بلکه زندگی و تلاش هم پای اندیشه شان است که مورد احترام و الهامبخش یک نسل قرار میگیرد و نیرو میپرورد و محصول به بار میآورد.
زندگی فکری و سیاسی هیچ کس خالی و عاری از اشتباه نیست. دیکته بیغلط دیکته نانوشته است و دکتر پیمان یکی از دیکتهنویسهای پرارج سرزمین ماست. اما مهمترین دیکتهای که در این پایان از او به یاد دارم صورت خون آلود اوست که پس از یکی از تظاهراتهای جنبش سبز در برابر چشمان همهمان قرار گرفت.
جنبش راه سبز - 17 دی 1393